دل نوشته های پرنده مهاجر
 
 

می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود،دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت.

در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود دکتر مصدق رفت و روی صندلی انگلستان نشست.قبل از شروع جلسه یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست اما پیرمرد تحویل نگرفت و روی همان صندلی نشست.

 

جلسه داشت شروع می شد و هیات نمایندگی انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خودش بنشیند اما پیرمرد اصلاً نگاهشان هم نمی کرد. جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای انگلستان نشسته اید و جای شما آن جاست.

کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد که مصدق بالاخره به حرف آمد و گفت:خیال می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی انگلیس کدام است؟نه آقای رییس،خوب می دانیم جایمان کجاست اما راستش را بخواهید چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستن برای خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای ایشان نشستن یعنی چه.

او اضافه کرد که سال های سال است که دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست.

با همین ابتکار و حرکت عجیب بود که تا انتهای نشست فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفت و در نهایت هم انگلستان محکوم شد.




وقتی سارا دخترك هشت ساله‌ای بود، شنید كه پدر و مادرش درباره برادر كوچكترش صحبت می‌كنند. فهمید كه برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی كارش را از دست داده بود و نمی‌توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید كه پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می‌تواند پسرمان را نجات دهد

سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت قلك كوچكش را در آورد. قلك را شكست، سكه‌ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط پنج دلار!


بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند كوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار كشید تا داروساز به او توجه كند ولی داروساز سرش شلوغ‌تر از آن بودكه متوجه بچه‌ای هشت ساله شود
دخترك پاهایش را به هم می‌زد و سرفه می‌كرد ولی داروساز توجهی نمی‌كرد. بالاخره حوصله سارا سر رفت و سكه‌ها را محكم روی شیشه پیشخوان ریخت.


داروساز جا خورد، رو به دخترك كرد و گفت: چه می‌خواهی؟
دخترك جواب داد:‌ برادرم خیلی مریض است، میخواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!

دخترك توضیح داد: برادر كوچك من، داخل سرش چیزی رفته و بابایم می‌گوید كه فقط معجزه می تواند او را نجات دهد. من میخواهم معجزه بخرم، قیمتش چند است؟!
داروساز گفت: متأسفم دختر جان، ولی ما اینجا معجزه نمی‌فروشیم.

چشمان دخترك پر از اشك شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من كجا می‌توانم معجزه بخرم؟


مردی كه گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترك پرسید چقدر پول داری؟

دخترك پولها را كف دستش ریخت و به مرد نشان داد. مرد لبخندی زد و گفت: آه چه جالب، فكر می‌كنم این پول برای خرید معجزه برادرت كافی باشد!

بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت:‌ من میخواهم برادر و والدینت را ببینم، فكر می‌كنم معجزه برادرت پیش من باشد.

آن مرد دكتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیكاگو بود
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرك با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت
پس از جراحی، پدر نزد دكتر رفت و گفت: از شما متشكرم، نجات پسرم یك معجزه واقعی بود. می‌خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت كنم؟

دكتر لبخندی زد و گفت:‌ فقط پنج دلار



پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 8:41 ::  نويسنده : nima mahmoodi

وقتی خرم دیگه نمیبینم دختر۱۲ساله ای رو که توی خیابون با اون ارایشه عجیب سعی میکنه بگه من ۲۰ سالمه تا بتونه نظره پسری رو که میخواد جلب کنه.


وقتی خرم دیگه نمیبینم خونه ای رو که ۱۷ میلیارد قیمتشه وبرای ساختنش خیلی از حق ها رو زیر پا گذاشته و روی درش با خطی زیبا نوشته بسم الله الرحمن الرحیم!!

وقتی خرم دیگه نمیبینم مادری رو که به خاطره فقر خود سوزی کرد تا بدبختی بچه هاشو نبینه.

وقتی خرم دیگه نمی شنوم مردی که گفت:من به جز محارمم به همه نظر دارم!

وقتی خرم فقط میتونم به این فکر کنم که شمسی خانوم چه گردنبند گرونی خریده بود.یا اینکه حاج اقا دیروز از مکه اومد و همه رو هتل پارس دعوت کرد و نفری ۱۰میلیون پول غذا داد.عجب مرد با خداییه!!!

وقتی من خرم دیگه این افکار منفی رو ندارم وخیلی خوشبختم!!



پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 8:39 ::  نويسنده : nima mahmoodi

داشنگاه کبمریج انگلتسان تقحیقی روی روش خوانده شدن کملات در مغز اجنام شده است که مخشص می کند که مغز انسان تهنا حروف اتبدا و اتنها ی کلمات را پدرازش کرده و کمله را می خواند. به هیمن دلیل است که با وجود به هم ریتخگی این نوتشه شما تواسنتید آنرا بخاونید

حالا اگه برگردی میبینی که نمی تونی بخونیش چون ذهنت فهمید و عکس العمل نشون میده.



پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 8:35 ::  نويسنده : nima mahmoodi

دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: "سهم منو بده..."

دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد،

به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی.

اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایت انجام دهم؟..."

دنیا هم بتو خواهد گفت: خدمتی برایتان انجام دهم؟ چه ؟ ..."

مابقی در

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, :: 9:21 ::  نويسنده : nima mahmoodi

بزرگترين ثروت يک ملت، آزادي است.((اُرد بزرگ)) 


هرگز براي پول ازدواج نكنيد، چون براي پول در آوردن راههاي آسانتري هم وجود دارد.((جرج برنارد شاو)) 


دختر عاقل، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح مي دهد.((مثل ايتاليايي))


به دست گرفتن مال خود و انجام وظيفه‌ي خويش، عين دادگري است.((افلاطون)) 


قبل از ازدواج شش نظريه درباره تربيت كودكان داشتم؛ حالا شش فرزند دارم، ولي داراي هيچ گونه نظريه اي نيستم.((لورد روچستر)) 


مردي كه داراي عزمي نيرومند و اخلاقي متين است، هرگز فضيلت اخلاقي خود را فداي هوس هاي زندگي نمي كند. آري مرداني در اين جهان زندگي كرده اند كه براي تكميل و حفظ فضايل اخلاقي، جسم و جان خود را فدا ساخته اند.((كنفسيوس)) 


هركس در جهان آرزويي دارد : يكي مال مي خواهد، يكي افتخار و يكي زيبايي. اما به نظر من، يك دوست حقيقي از تمام اينها بهتر است.((؟)) 


آب قطره قطره مي چكد و با پايداري و سماجت، سنگ بزرگ را سوراخ مي كند؛ موش با پشتكار و استقامت موفق به پاره كردن رشته محكمي از سيم مي شود و ضربه هاي پي در پي تبري كوچك، درخت كهن را از پاي در مي آورد.((بنجامين فرانكلين)) 


به سختي مي توان در بين مغز هاي انديشمند جهان، كسي را يافت كه داراي يك نوع احساس مذهبي مخصوص به خود نباشد؛ اين مذهب با مذهب يك شخص عادي تفاوت دارد.((آلبرت انيشتين)) 


هيات هاي مذهبي وقتي به سرزمين ما آمدند داراي آيين مقدس بودند و ما صاحب زمين بوديم. اكنون آنها مالك زمين هستند و ما داراي آيين مقدس.((يك دهقان آفريقايي از كتاب اقتصاد قرن بيستم)) 



چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, :: 9:19 ::  نويسنده : nima mahmoodi

حيله و خيانت، بيشتر از اشخاص ناتوان سر مي زند.((لارشفوكولد)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


هر كه خيانت ورزد، دستش در حساب بلرزد.((؟)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


هر كس كه به راز ديگران آگاه گشت، اگر آن راز را بگشايد مانند آن است كه به خيانت و فساد آلوده شده است.((؟)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


هرگز معتقد مشو، هرگز پيرو مشو، هرگز بخشي از سازمان مشو. راست باش و صادق با خودت. به خود خيانت مكن.((اشو)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


راستي، امانت است و دروغ گفتن خيانت.((بوذرجمهر)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


در وجود هر يك از ما خائني بنام خودخواهي وجود دارد كه فقط در برابر تملق و چاپلوسي نرم مي شود.((پل والري)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر كسي يك بار به تو خيانت كرد، اين اشتباه او است و اگر كسي دوبار به تو خيانت كرد، اين اشتباه تو است.((دالايي لاما)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


نخستين خيانت، جبران ناپذير است و از طريق واكنش زنجيره اي، خيانت هاي ديگري را بر مي انگيزد كه هر كدام از آنها ما را بيش از پيش از خيانت پيشين دور مي كند.((ميلان كوندرا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


از زمان كودكي، پدر و آموزگار مدرسه براي ما تكرار مي كنند كه خيانت، نفرت انگيزترين چيزي است كه مي توان تصور كرد. اما خيانت كردن چيست؟ خيانت، از صف خارج شدن و به سوي نامعلوم رفتن است.((ميلان كوندرا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


نفرين بر او كه با بدكاري كه به اندرز خواهي آمده همدستي كند. زيرا هم رأيي با بدكار مايه ي رسوايي و گوش دادن به دروغ، خيانت است.((جبران خليل جبران)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد



چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, :: 9:17 ::  نويسنده : nima mahmoodi

راستي، امانت است و دروغ گفتن خيانت.((بوذرجمهر)) 


چيزهاي كوچك به راستي كوچك هستند، اما امين بودن در چيزهاي كوچك، كار بزرگي است.((مادر ترزا)) 


از محالات است كه كسي را براي آنچه كه هست، دوست بدارند. بيشتر آدمها چيزي را در ديگران دوست دارند كه خود به آنها امانت مي دهند: خودشان را، تفسير و برداشت خودشان را از او ... .((گوته))


هركس كتاب را به امانت (عاريه) داد، يك دستش را بايد بريد و هركس پس بدهد، هر دو دستش را.((مثل فارسي)) 


هرگز كتابي به كسي امانت ندهيد، چون به شما برگردانده نمي شود. من تمام كتابهاي كتابخانه ام امانتي است كه از ديگران گرفته ام.((آناتول فرانس))

حتي پزشكان در كمال راستي، امانت و پايبندي خود، اشتباه كرده‌اند و مي‌كنند.((آنتوني رابينز)) 


اگر بخندي، دنيا با تو مي‌خندد و اگر گريه كني، تنها خود، گريه خواهي كرد؛ زيرا زمين پير و اندوهگين بايد شادماني‌ات را امانت بگيرد، در حالي كه به اندازه‌ي كافي، درگير دشواري‌هاي خويش است.((الاويلر ويلكاكس)) 


مردانِ كارآزموده‌ي اجتماعي و سياسي با حالات تصنّعي مي‌توانند خود را بر فراستِ زمامداران عرضه كنند، و خوش خدمتي خود را به رخ آنان بكشند، در صورتي كه پشت اين نقاب ساختگي، نه خيرخواهي و خيرانديشي دارند و نه امانت‌داري براي انجام وظايف خود.((امام علي (ع))) 


كسي كه امين نباشد و امانت را برنگرداند، خسارت خواهد ديد.((امام علي (ع))) 


من با دو نفر جنگ خواهم كرد: مردي كه چيزي را ادعا كند كه شايسته‌ي آن نيست و مردي كه از اداي حقّي (امانتي) كه به عهده دارد، امتناع بورزد.((امام علي (ع)))



چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, :: 9:14 ::  نويسنده : nima mahmoodi

بشري كه حق اظهار عقيده و بيان انديشه خود را نداشته باشد، موجودي زنده به شمار نمي رود.((

شارل دو مونتسكيو)) 


 

وقتي همه با من هم عقيده مي شوند، تازه احساس مي کنم که اشتباه کرده ام.((اسکار وايلد)) 


 

عقيده اي كه مردم از ترس جانشان بپذيرند، پايدار نيست.((سعيد نفيسي)) 


آيا مي خواهيد حرفهاي شما را باور كنند؟ از خود سخن نگوييد.((

بلز پاسكال)) 


 

بگذاريد هر كس بر مبناي باور، فكر، آرزو، مطالعه و دانسته هاي خود قضاوت كند، نه اينكه شخص طوطي صفت گفته ديگران را بازگو كند.((ديل كارنگي))


 

مردي كه ادعا مي كند، ديگر اعتقادي به عشق ندارد؛ كسي است كه ديگر عشق به او اعتمادي ندارد.((مارس كرانشه))


 

گاه در عشق مي آموزيم كه رعايت حال ديگري بهتر از پافشاري در اثبات عقيده است.((لئوبوسكاليا)) 


 

وقتي مردم از كسي تعريف مي كنند كمتر كسي باور مي كند، ولي وقتي كه از كسي بدگويي مي كنند همه باورشان مي شود.((؟))


 

مرد با اراده مردي است كه شخصيت انفرادي خود را در اجتماع گم نمي كند و شجاعت آن را دارد كه باورهاي خاص خود را آشكار نمايد.((اسكار وايلد)) 


بخت و اقبال اصطلاحي است كه ضعفا به كار مي برند و عذر و بهانه اي براي ارتكاب هر نوع اشتباه است. افراد توانا و خردمند به وجود سرنوشت باور ندارند.((راسفور)) 



چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, :: 9:12 ::  نويسنده : nima mahmoodi

کسي كه حفظ جان را مقدم بر آزادي بداند، لياقت آزادي را ندارد.((بنجامين فرانكلين)) 


وقتي نهال آزادي ريشه گرفت، به سرعت رشد و نمو مي كند.((جورج واشنگتن)) 


 

هرچه قفس تنگتر باشد، آزادي شيرين تر به نظر مي رسد!((مثل آلماني


بهترين نشانه ترقي يك ملت، آزادي گفتار است.((عبدالرحمن فرامرزي)


بزرگترين ثروت يک ملت، آزادي است.((اُرد بزرگ))


انسان در همان لحظه كه تصميم مي گيرد آزاد باشد، آزاد است.((فرانسوا ولتر)) 


يا به من آزادي بدهيد، يا مرگ.((پاتريک هنري))


كساني كه حاضر نيستند براي آزادي بهايي بپردازند، لياقت آزادي را ندارند.((جورج واشنگتن)) 


آزادي بدون دانايي به دست نمي آيد.((اُرد بزرگ)) 


آزادي اين نيست كه هر كس هر چه دلش خواست بكند، بلكه آزادي حقيقي قدرتي است كه شخص را مجبور به انجام وظايف خود مي كند.((مكدونالد)) 



درباره وبلاگ


این پرنده مهاجر همیشه عاشق پرواز حالا با بالی شکسته میخونه چه غمگین آواز توی یک هجرت جمعی دست بیرحمه صیاد اونو از جفتش جدا کرد با تنهایی آشنا کرد نجوای دو جفت عاشق روی شاخه های تنها شعری عاشقانه بود صدای قشنگ بالش تو فضای بی کرانه بهترین ترانه بود حالا تنها حالا خسته با دلی از غم شکسته بی صدا تر از همیشه با خودش تنها نشسته با صدای غم گرفتش شعر تنهایی میخونه سوز غمگین صداشو اونی که تنهاست میدونه ************* از اینکه به کلبه درویشی من اومدین بسیار خوشحالم. من نیما متولد 1366هستم
نامه يكي از جوانان عسلويه به رئيس جمهور
بهار نو ستارهای فراموش نشدنی احساس شیر باش. دکلمه بهترین راه ها برای فرار از بد بوی بدن پشیمان باش برگرد یارانه پیامک های فلسفی اس ام اس های فلسفی توووووو دیابت چیست و چگونه باید با آن مقابله است ؟ چگونه با آلزایمر مقابله کنیم ؟ چگونه از افزایش کلسترول خون جلوگیری کنیم ؟ در هنگامی که فردی مواد سمی می خورد چگونه از جذب مواد مسموم کننده جلوگیری کنیم ؟ صول مذاکره و چگونه خوب حرف بزنیم ؟
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشته های پرنده مهاجر و آدرس nima1366.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان